پنج وارونه چه معنا دارد ؟!
خواهر کوچکم از من پرسید
من به او خندیدم
کمی آزرده و حیرت زده گفت
روی دیوار و درختان دیدم
باز هم خندیدم
گفت دیروز خودم دیدم پسر همسایه
پنج وارونه به مینو میداد
آنقَدَر خنده برم داشت که طفلک ترسید
بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم
بعدها وقتی غم
سقف کوتاه دلت را خم کرد
بی گمان می فهمی
-
پنج وارونه چه معنا دارد

دسته ها : عاشقانه
سه شنبه دهم 10 1387

تو ماه کاملی و من جزیره ای در آب

مرا به مد تو هر شب گذشته از سر آب

ستاره ها همه شب گرد من شنا کردند

تو آسمان مرا کرده ای سراسر آب

نگاه غمزده ام بر دلت اثر نگذاشت

چنانکه عکس درختان بی ثمر بر آب

 

دسته ها : عاشقانه
شنبه دوم 9 1387

شوق پر کشیدن است در سرم قبول کن

دل شکسته ام اگر نمی پرم قبول کن

این که دور دور باشم از تو و نبینمت

جا نمی شود به حجم باورم، قبول کن

گاه، پر زدن در آسمان شعرهات را

از من، از منی که یک کبوترم قبول کن

در اتاق رازهای تو سرک نمی کشم

بیش از آنچه خواستی نمی پرم، قبول کن

قدر یک قفس که خلوتت به هم نمی خورد

گاه، نامه می برم می آورم، قبول کن

گفته ای که عشق ما جداست، شعرمان جدا

بی تو من نه عاشقم، نه شاعرم، قبول کن

آب......

وقتی آب اینقدر گذشته از سرم

من نمی توانم از تو بگذرم قبول کن

دسته ها : عاشقانه
شنبه دوم 9 1387

دوستت دارم را

من دل آویزترین شعر جهان یافته ام

دامنی پر کن از این گل

که دهی هدیه به خلق

که بری خانه دشمن

که فشانی بر دوست

راز خوشبختی هرکس به پراکندن اوست

.

تو هم ای خوب من

این نکته به تکرار بگو

این دل آویزترین شعر جهان را

همه جا، همه وقت،

نه به یک بارو به ده بار که صد بار بگو

دوستم داری؟ را از من بسیار بپرس

دوستت دارم را با من بسیار بگو

دسته ها : عاشقانه
شنبه دوم 9 1387

تو رابه جای تمام روزگارانی که نزیسته ام دوست دارم

تورابه جای تمام کسانی که نشناخته ام دوست دارم

تورابه جای تمام کسانی که دوست ندارم دوست دارم

تورا برای دوست داشتن دوست دارم

دسته ها : عاشقانه
پنج شنبه سیم 8 1387

حال من خوب است اما باتوبهتر می شوم

آخ….تامی بینمت یک جوردیگرمی شوم

 باتوحس شعر درمن بیشتر گل می کند

یاسم وباران که می باردمعطر می شوم

 در لباس آبی ازمن بیشتردل می بری

آسمان وقتی که می پوشی کبوترمی شوم

 آنقدرها مردهستم تا بمانم پای تو

می توانم مایه-گهگاه-دلگرمی شوم 

میل میل توست اما بی توباور کن که من

درهجوم بادهای سخت پرپر می شوم

دسته ها : عاشقانه
پنج شنبه سیم 8 1387

ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم

چند وقتی است که تنها به تو می اندیشم

به تو آری به تو یعنی به همان منظر دور

به همان سبز صمیمی به همان باغ بلور

به تبسم ، به تکلم ، به دل آرایی تو

به خموشی، به صبوری، به شکیبایی تو

شبهی چند شب است آفت جانم شده است

اول نام کسی ورد زبانم شده است

در من انگار کسی در پی انکار من است

یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است

یک نفر ساده چنان ساده که از سادگیش

می توان یک شبه پی برد به دلدادگیش

ای بی رنگ تر از آینه یک لحظه بایست

راستی این شبه هر شبه تصویر تو نیست؟

بک گمانم که تویی ان شبه آینه پوش

عاشقی جرم قشنگیست به انکار مکوش

دسته ها : عاشقانه
چهارشنبه بیست و نهم 8 1387
X