شوق پر کشیدن است در سرم قبول کن

دل شکسته ام اگر نمی پرم قبول کن

این که دور دور باشم از تو و نبینمت

جا نمی شود به حجم باورم، قبول کن

گاه، پر زدن در آسمان شعرهات را

از من، از منی که یک کبوترم قبول کن

در اتاق رازهای تو سرک نمی کشم

بیش از آنچه خواستی نمی پرم، قبول کن

قدر یک قفس که خلوتت به هم نمی خورد

گاه، نامه می برم می آورم، قبول کن

گفته ای که عشق ما جداست، شعرمان جدا

بی تو من نه عاشقم، نه شاعرم، قبول کن

آب......

وقتی آب اینقدر گذشته از سرم

من نمی توانم از تو بگذرم قبول کن


دسته ها : عاشقانه
شنبه دوم 9 1387
X